معنی یخ جویدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) ‎-1 یخ را باد ندان خرد کرده و خوردن، بیهوده گفتن: یخ مجو پوچ مگو طعنه چون برف مزن ای مخالف توهمی راه رو وحرف مزن. (گل کشتی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر