معنی یوحنا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِ) لفظ یونانی یوحانان است و معنی آن انعام توفیقی خداست. (از قاموس کتاب مقدس). اصل عبرانی کلمه ٔ یحیی است که نام پیغمبر معروف و اشخاص دیگر است. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به یحیی شود.
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) ابن بختیشوع. یکی از پزشکان نامی سریانی مقیم دربار خلفای عباسی که آثار پزشکی زبانهای دیگر را به عربی نقل کرده اند. او پزشک مخصوص چند تن از خلفای عباسی بود که کتابهایی از سریانی و یونانی به عربی ترجمه کرد. از جمله ٔ تألیفات اوست: «کتاب فی ما یحتاج الیه الطبیب من علم النجوم ». (از قاموس الاعلام ترکی). از دیگر آثار اوست: تقویم الادویه. وی در حدود سال 290 هَ. ق. درگذشت. (از اعلام زرکلی).
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) ابن حیلان یا جیلان یا جیلانی. شاگرد یکی از حکمای ایرانی بوده است ساکن مرو. (ابن ابی اصیبعه ص 135). ابونصر فارابی علم منطق را از او فراگرفت. وفات وی به روزگار مقتدرباﷲ عباسی بوده است. (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی). ابن اثیر در ذیل حوادث سال 339 هَ. ق. آرد: در این سال ابونصر محمدبن محمد فارابی حکیم فیلسوف در دمشق وفات یافت. وی تلمیذ یوحنابن حیلان بود و وفات یوحنا در روزگار مقتدرباﷲ بوده است. (الکامل ج 8 ص 194).
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) ابن زبدی. نام پدرش زبدی و نام مادرش سالومه بود. او یکی از دوازده حواری مسیح و برادر یعقوب زبدی و صاحب یکی از اناجیل اربعه است. رؤیا یا مکاشفات حضرت مسیح را می نوشت و نیز رسائل سه گانه و کتاب مکاشفه بدو منسوب است. یاد و ذکران او به بیست وهفتم دسامبر است. (یادداشت مؤلف). حواری و مصنف انجیل و پسر زبدی و سالومه بود. خود و برادرش یعقوب و پدرش به ماهی گیری اشتغال داشتند. او مردی حلیم و مهربان و دلیر بود و هنگامی که مسیح به دست یهود گرفتار شد، او بود که با پطرس مسیح را همراهی نمود، لکن شاگردان دیگر گریختند و نیز او بود که در هنگام صلیب نمودن مسیح حاضر بوده و نیز صبح زود به قبر مسیح وارد شد. و بعد از صعود نمودنش هرچه او را حبس نمودند و تازیانه زدند و تهدید به قتل کردند باز در اورشلیم به دلیری مژده ٔ انجیل می داد و جان خود را در راه آن حضرت نهاده بود. او بر دست راست مسیح می نشست و ظاهراً از همه ٔ حواریون جوان تر و سابقاً یکی از شاگردان یحیی (یوحنا) تعمیددهنده بود و به ارشاد یحیی به مسیح گروید. و در آخرین شام مسیح در محضر او بود و مسیح در حالت مرگ مادر خود بدو سپرد. در مجلس شورای نخستین که در اورشلیم منعقد شد حاضر و شریک بود. سالهای بسیار در اورشلیم سکونت داشت و او را یکی از ارکان کلیسا می دانستند. بعد از وفات پولس در افسس بود در آسیای صغیر جایی که تأثیرات عظیمه ٔ شخصی و رسالتی او مبسوط گشت. احتمالاً در سال 95م. دومیشان امپراطور وی را به جزیره ٔ پطمس تبعید نمود، ولی بعد باز به افسس بازگشت و روزگار درازی در آنجا بود تا پیر و ازکارافتاده شد و در سال صدم میلادی در 94سالگی در همانجا درگذشت و در حوالی آن شهر مدفون گردید. به عقیده ٔ اکثریت مسیحیان او انجیل خود راپس از انتشار همه ٔ انجیلهای دیگر در اواخر قرن اول میلادی نوشته و هفت معجزه از سی وسه معجزه ٔ مسیح در انجیل یوحنا مذکور است و حال آنکه سایر مصنفان انجیل فقط یکی از آنها را مذکور داشته اند. در انجیل یوحنا مسیح همچو منادی و شافع معین من جانب اﷲ و ابن اﷲ متجلی است و مطالبی را که به حیات تازه و اتحاد با مسیح وتولد نو و قیامت و عمل روح القدس نسبت دارد بیشتر ازاناجیل دیگر ذکر می کند. علاوه بر انجیل و کتاب مکاشفه که بدو منسوب است، سه رساله هم به اسم او داریم:
1- مکتوب عام، برای رد غلطهای لامذهبان. 2- مکتوبی که به خاتون برگزیده یا کوریه نوشته است. 3- نامه ای که به غایوس نگاشته و از امانت وغریب نوازی او تمجید کرده است.
عموماً معتقدند به این که کتاب مکاشفه و نامه های یوحنا در افسس تخمیناً در سال 96-97 م. نگارش یافته است. اینها آخرین تمام کتب عهد جدید می باشد. (از قاموس کتاب مقدس).
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) ابن زکریا یا یوحنا المعمدان یا یحیی تعمیددهنده. وی پسر زکریا بود و حضرت عیسی را غسل تعمید داد و ظاهر شدن عیسی را از پیش خبر داد و به سال 31 م. کشته شد. یادکرد و ذکران او به بیست وچهارم ژوئن است. (یادداشت مؤلف). بود کسی از پیش خدا فرستاده شده نام او یوحنا بود یعنی یحیی. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 16):
به ناقوس و به زنار و به قندیل
به یوحنا و شماس و بحیرا.
خاقانی.
و رجوع به یحیی... شود.
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) ابن ماسویه، مکنی به ابوزکریا. پزشکی فاضل و مصنفی عالم و طبیب مخصوص هارون و مأمون بود. هارون او را به ترجمه ٔ کتبی که در انگوریه و سایر بلاد مفتوحه ٔ روم به دست مسلمین افتاد واداشت و خود او را در طب تألیفات مهمی است، مانند: کتاب برهان. کتاب فصد و حجامت. کتاب جذام. کتاب حمام. کتاب اصلاح اغذیه. کتاب معده. کتاب ادویه ٔ مهمله. (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی). او خدمت مأمون و معتصم وواثق و متوکل عباسی کرده است. حکیمی گوید روزی ابن حمدون ندیم در حضور متوکل با یوحنا مزاح می کرد. یوحناگفت اگر به اندازه ٔ جهل خویش علم داشتی و آن علم را به صد خنفساء بخش می کردند هریک از آنان عاقل تر از ارسطو می گردید. ابن ندیم نزدیک بیست کتاب از او در ابواب مختلف طب نام برده و ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف). نزدیک به چهل کتاب نوشته است و از آن جمله است: 1- «برهان » در 30 جزء. 2- ازمنه. 3- النوادر الطبیه. 4- جواهرالطیب المفرده.5- المشجر. 6- خواص الاغذیه و البقول. 7- دغل العین. 8- الحمیات (این دو کتاب اخیر را به سریانی درآورده است). وی در سال 243 هَ. ق. در سامره درگذشت. (از اعلام زرکلی). و رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 32 شود.
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) ابن یعقوب ابکاریوس. دانشمند تاریخ و مستعرب است. اصل وی ارمنی و از مردم بیروت بود. به سال 1306 هَ. ق. در سوق العرب لبنان درگذشت. ازآثار اوست: 1- نزههالخواطر. 2- قطف الزهور فی تاریخ الدهور. 3- تحفه الانیسه فی النوادر النفیسه. 4- فرهنگ انگلیسی به عربی، کامل و مختصر. (از اعلام زرکلی).
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) ابن یوسف، مکنی به ابوعمر. از ناقلان و مترجمان قرون اولیه ٔ هجری بود و از جمله ٔ ترجمه های او کتاب «آداب الصبیان » افلاطون بود. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف صفا صص 89-90).
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) بلو یسوعی. از خاورشناسان و راهبان و نویسندگان عربی فرانسه بود و در الجزایر عربی آموخت و به بیروت رفت و به نشر روزنامه ٔ «البشر» دست یازید. او راست: 1- نخب الملح، در پنج جلد که گزیده ای است از ادب عرب. 2- فرهنگ فرانسه -عربی، در دو جلد. و چندین کتاب دینی کاتولیکی. وی به سال 1237 هَ. ق./ 1822 م. در فرانسه به دنیا آمد و به سال 1322 هَ. ق. / 1904 م. در بیروت درگذشت. (از اعلام زرکلی).
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) یا یوحنا ذهبی فم. یکی از آباء کنیسه، بطریق قسطنطنیه. او را فصاحتی به کمال بود وامپراتریس ادکسی او را بکشت (307-347 م.). یادکرد وذکران وی به بیست وهفتم ژانویه است و از او خطابه ها و مجلسهایی در غایت بلاغت برجاست. (یادداشت مؤلف).
یوحنا. [ح َن ْ نا] (اِخ) عَنْحوری. او را حُنین عنحوری نیز گویند. از مترجمان فرانسه به عربی بود. اصل و زادگاهش سوریه است ولی در عهد محمدعلی پاشا در مصر شهرت یافت. از ترجمه های اوست: 1- القول الصریح فی علم التشریح. 2- منتهی الاغراض فی علم شفاء الامراض. 3- مبلغالبراح فی علم الجراح. 4- الازهار البدیعه فی علم الطبیعه. 5- الجواهر السنیه فی الاعمال الکیمیاویه. وی در حدود سال 1260 هَ. ق. درگذشت. (از اعلام زرکلی).
از اصحاب کهف
از اناجیل اربعه
پسر زکریا
یُوحَنّا، به ذیل «یحیی تعمید دهنده» مراجعه شود،
یُوحَنّا John the Divine یا (John The Evangelist)، جوانترین حواری حضرت مسیح بود، پدرش زَبدی و مادرش سالُومَه از اهالی صیدای جلیل بودند، وی بعد از شهادت مولایش قیام به تبلیغ و سفر نمود و متحمل مصائب گردید تا در 101 میلادی در اِفه سُوس در گذشت. یکی از اناجیل اربعه (چهارم) و مکاشفات و سه رسا له جمعاً 5 قسمت از 27 کتاب عهد جدیدبه قلم اوست،