معنی یوسه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
یوسه. [س َ / س ِ] (اِ) اره ٔ درودگری. (از برهان). اره ٔ درودگران باشد. (فرهنگ اوبهی) (از لغت فرس اسدی). اره را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج):
به یوسه ببرند چوب سکند
که تا پای خونی درآرد به بند.
اسدی.
فرهنگ عمید
ارۀ درودگری: به یوسه ببُرند چوبی سکند / که تا پای خونی درآرد به بند (اسدی: مجمعالفرس: یوسه)،
حل جدول
اره
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.