معنی یک زمان یکزمان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ یک بار یک دفعه: ده شیر برزم یکزمان کشت ده گنج به بزم یک عطا کرد. (مسعودسعد) ‎- 2 (اسم) حرکات واثراتی که دریک زمان با هم حادث شونداعمال و یا عکس العملهایی که همزمان باهم انجام یا بروز کنند همزمان.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر