جوانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(جَ نِ) (اِ.) شاخه تازه درخت.
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) اندامی نورس شبیه برگهای ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخههای درخت میروید و از فلسهای متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ درمیآید، تژ،
(زیستشناسی) دانهای که مرحلۀ رشد آن بهتازگی آغاز شده است،
(صفت) [قدیمی، مجاز] تازه، نو،
(صفت) [قدیمی، مجاز] جوان،
* جوانه زدن: (مصدر لازم) (زیستشناسی)
جوانه برآوردن گیاه،
[مجاز] بهوجود آمدن: عشق در وجودش جوانه زده بود،
فرهنگ فارسی هوشیار
مرد جوان، شاخه تازه درخت
فرهنگ پهلوی
جوان، جوانی، رویش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.