مدلول در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مدلول. [م َ] (ع اِ) معنی. (غیاث اللغات) (آنندراج). مضمون. مفاد. مقتضی. فحوی. مفهوم. مقصود. منظور. مراد. مستفاد. تفسیر. تأویل. (یادداشت مؤلف). || برهان. دلیل. (ناظم الاطباء). || آنچه که از علم به چیزی دیگر علم بدان لازم آید. (از تعریفات) مقابل دال. || (ص) آنچه دلیل آن را ثابت کرده. (یادداشت مؤلف). دلالت کرده شده. ره نموده شده. راه راست نموده شده. دلیل آورده شده. (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از دلالت. رجوع به دلالت شود.
(مَ) [ع.] (اِمف.) دلالت کرده شده، رهنمون شده.
مفاد، معنی،
(منطق) دلالتشده، رهنمونیشده،
فحوا، مضمون، مفاد، مفهوم، مصداق،
(متضاد) دال، صورت
مراد، مقصود، مفهوم، مقتضی
مُدلُول، دلالت شده، راهنمائی شده، در فارسی بیشتر به معنای مفاد و منظور و معنی و مقصود مصطلح است،