مکیس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مکیس. [م ُ / م َ](از ع، اِمص) مبالغه و دقت در معامله کردن لیکن بدین معنی عربی است. مکاس.(فرهنگ رشیدی). به معنی مکاس است که نهایت مبالغه کردن در کاری و معامله ای و طلبی باشد که پیش کسی است.(برهان). اماله ٔ مکاس. در معامله نهایت طلبی کردن و تنگی گرفتن در بیع.(غیاث)(آنندراج). تأکید و مبالغه در کار و ابرام و تقاضا.(ناظم الاطباء): هامان مکیس همی کرد و او همی فزود تا خروار خربزه همه بستد.(تاریخ بلعمی).
نشانه نهادند بر اسپریس
سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس.
فردوسی.
در آن آرزوگاه فرخاردیس
نکرد آرزو با معامل مکیس.
نظامی(شرفنامه چ وحید ص 410).
ور مکیس افزودیی من زاهتمام
دامنی زر کردمی از غیر وام.
مولوی.
زین دکان با مکیسان برتر آ
تا دکان فضل اﷲ اشتری.
مولوی(مثنوی چ خاور ص 371).
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جو است
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس.
مولوی(فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر).
خوش آمد ترا از گدایان مکیس.
؟(از آنندراج، ذیل مکاس).
|| بعضی به معنی نقصان و کمی نوشته اند.(غیاث)(آنندراج). || صاحب مؤید نوشته که مکیس به معنی مرد باوقار و در اصل این لفظ به ثاء مثلثه بود و فارسیان به سین مهمله می نگارند.(غیاث)(از آنندراج). و رجوع به مکیث شود.

مکیس. [م َ](اِ) باج و خراج.(ناظم الاطباء)(ازغیاث)(ازآنندراج). || حق و مزد و پاداش و محصول.(ناظم الاطباء).

مکیس. [م ُ ک َی ْ ی َ](ع ص) زیرک و ظریف.(منتهی الارب)(آنندراج)(از اقرب الموارد). زیرک و ظریف و هوشیار و باکیاست.(ناظم الاطباء).

مکیس. [م ُ ک َی ْ ی ِ](ص، اِ) مأخوذ از تازی، دلاک و کسی که در حمامها کیسه بر بدن مردمان می مالد.(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مُ) (اِ.) مبالغه، سخت گیری.

فرهنگ عمید

مکاس: نشانه نهادند بر اسپریس / سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس (فردوسی: ۲/۲۹۲)،

فرهنگ فارسی هوشیار

مبالغه و دقت در معامله کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر