معنی اجازه دادن به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Allow, Accredit, Authorize, Empower, Let, OK, Permit, Sanction, Suffer, Warrant

فارسی به ترکی

izin vermek

فارسی به عربی

اسمح له، خول، دع، رخصه

فارسی به ایتالیایی

consentire

permettere

acconsentire

فارسی به آلمانی

Einsetzen, Gestatten [verb], Lassen, Vermieten, Zulassen, Erlauben, Erlaubnis (m), Ermöglichen, Gestatten, Lassen, Zulassen

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر