معنی بازی کردن به انگلیسی و سایر زبان ها
فارسی به انگلیسی
Enact, Game, Play, Sport, Twiddle
فارسی به ترکی
oynamak
فارسی به عربی
اد، ریاضه، فعل، لعبه، مسرحیه
فارسی به ایتالیایی
giocare
فارسی به آلمانی
Handlung [noun], Spiel (n), Spielen, Stück (n), Theaterstück (n)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.