معنی برجسته‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Banner, Big, Convex, Cordon Bleu, Extraordinary, Grand, Illustrious, King, Leading, Noble, Notable, Note, Noted, Noteworthy, Outstanding, Over-, Par Excellence, Pre-Eminent, Preeminent, Prominent, Protuberant, Raised, Ranking, Salient, Select, Signal, Star, Supereminent, Surpassing,

فارسی به ترکی

kabarık

فارسی به عربی

انتفاخ، بارز، بروز، رییس، سائد، سامی، شهیر، ضرب، ملحوظ

فارسی به آلمانی

Beherrschend, Chef (m), Dominantly, Grossartig [adjective], Leiten

پیشنهادات کاربران

کارشاخص و ممتاز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر