معنی بزرگ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Arch, Arch-, Big, Colossal, Dean, Extended, Generous, Good-Sized, Grand, Great, Grievous, Head, Infinite, Jack-, Sizeable, Jumbo, King, King-Size, Large, Long, Macro-, Major, Mega-, Monstrous, Monumental, Orama_, Prince, Round, Sizable, Substantial, Super-, Tall, Voluminous, Worthy

فارسی به ترکی

büyük

فارسی به عربی

اضافی، بالغ، رییسی، سامی، شامل، ضخم، عالی، عدید، عظیم، قبر، کبیر، مجموع اجمالی، مهیب، هائل، واسع، وقور

فارسی به ایتالیایی

grande

imponente

grosso

rilevante

voluminoso

فارسی به آلمانی

Besonders, Erwachsene, Gewaltig, Groß weit umfassend, Gross, Groß, Großartig, Major [noun], Weit, Zusätzlich, Gross, Groß, Gross, Groß, Majesta.tisch [adjective], Gross [adjective]

پیشنهادات کاربران

کبیر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری