معنی خوراکی به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Dietary, Eatable, Eating, Edible, Internal, Nourishment

فارسی به عربی

صالح للاکل، مخزن، وجبه الطعام

فارسی به آلمانی

Essbar [adjective]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر