معنی درشت‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Big, Coarse, Full-Bodied, Heavy, Jumbo, King, Large, Sizable, Sizeable, Thick

فارسی به ترکی

iri

فارسی به عربی

خشن، شرس، فظ، فی العراء، قاسی، قوی، کبیر، کتله، مجموع اجمالی، مختصر

فارسی به آلمانی

Abrupt [adjective], Dröhnen, Eben, Echt, Einwandfrei, Ganz, Ganze (n), Gehörig, Genau richtig etwa, Genau wirklich wahr, Genauso, Gerade, Geräusch (n), Gesund (m), Groß weit umfassend, Groß, Klingen, Richtig, Treu, Wahr, Wahrhaftig, Weit, Genau, Makro [noun]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر