معنی دستور به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Behest, Charge, Command, Dictate, Dictation, Direction, Directive, Fiat, Formula, Imperative, Injunction, Mandate, Mandatory, Office, Order, Prescript, Prescription, Pronouncement, Rule, Sanction, Word

فارسی به عربی

امر، برنامج، تنظیم، رخصه، طلب، قاعده، ملخص، إراده

فارسی به آلمانی

Anordnen, Auftrag (m), Befehl (m), Befehlen, Bestellung (f), Ordnung (f), Programm (n), Programmieren

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر