معنی رسم‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Ceremony, Code, Constitution, Convention, Custom, Draft, Drawing, Fashion, Fashionable, Form, Institution, Observance, Practice, Praxis, Precedent, Prescript, Rite, Rubric, Rule, Tracing, Tradition, Usage, Use

فارسی به ترکی

anane

فارسی به عربی

اثر، تقلید، رسم، رسومات، عاده، نمط

فارسی به آلمانی

Angewohnheit (f), Brauch (m), Gewohnheit (f), Zeichnend, Zeichnung (f), Ziehung (f), Zollamt (n), Zug (m)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر