معنی رها کردن‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Abandon, Discontinue, Disengage, Dislodge, Divest, Extricate, Forsake, Leave, Loose, Loosen, Manumit, Relax, Release, Unclasp, Uncouple, Unloose, Turn

فارسی به عربی

اترک، اجازه، افتح، تجل، تخل عنه، حرر، حل، دع، زناد، مزلاج، اِخلاءٌ السَّبیلِ

فارسی به ایتالیایی

abbandonare

فارسی به آلمانی

Abfahren, Abschied (m), Ausreißen, Bolzen (m), Durchgehen, Einsetzen, Entspannen [verb], Kammerverschluß (m), Lassen, Lassen, Losfahren, Scheiden, Verlassen, Vermieten, Zulassen, Verzichten auf

پیشنهادات کاربران

هشتن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر