معنی سالخورده به انگلیسی و سایر زبان ها
فارسی به انگلیسی
Advanced, Aged, Ageing, Aging, Ancient, Antique, Elderly, Old, Senescent, Senior, Timeworn
فارسی به ترکی
geçkin, yaşlı
فارسی به عربی
شیخوخی، قدیم، کبیر السن، مسن
فارسی به آلمانی
Alt, A.ltlich [adjective], Vor kurzem [adverb]
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.