معنی سرد به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Chilly, Cold, Coldhearted, Cool, Frigid, Frosty, Impersonal, Matter-Of-Fact, Matter-Of-Factness, Nipping, Stony, Strange, Tepid, Unfriendly, Wintry

فارسی به ترکی

soğuk

فارسی به عربی

بارد، بعید، جدید، خام

فارسی به ایتالیایی

freddo

فارسی به آلمانی

Arktisch, Dreist, Fern, Frisch, Naseweis, Neugebacken, Nördlich, Roh, Vorlaut

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر