معنی سیر‬ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Circuit, Circulation, Contented, Full, Jaded, Passage, Sick

فارسی به ترکی

1) tok 2) sarımsak

فارسی به عربی

بالکامل، بشکل متعب، صوم، متعب، موکب، نزهه

فارسی به ایتالیایی

sazio

aglio

فارسی به آلمانی

Abweichung (f), Ausflug (m), Marsch, Marschieren, März, Müde, Tour (f), Löwe (m), Melken, Milch (f), Knoblauch (m), Löwe (m)

پیشنهادات کاربران

اسکندروس

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر