معنی صاف کردن‬ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Even, File, Flatten, Level, Plane, Render, Smooth, Straighten

فارسی به ترکی

süzmek

فارسی به عربی

اجهاد، افتح، طائره، غرامه، مهد، ناعم، هادی، واضح

فارسی به ایتالیایی

filtrare

فارسی به آلمانی

Anspannen, Anspannung (f), Aufklären, Belastung (f), Dehnen, Dehnung (f), Deutlich, Eben, Ebene (f), Eindeutig, Fein, Fläche (f), Flugzeug (n), Geldstrafe (f), Genau, Heiter, Hobel (m), Hobeln, Klar, Klären, Löschen, Strafe (f), Strafgebühr (f)

پیشنهادات کاربران

هموار کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر