معنی فوری‬ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Express, Expeditious, Quick, Immediate, Imperious, Instant, Instantaneous, Pressing, Prompt, Ready, Soon, Spontaneous, Summary, Urgent

فارسی به ترکی

çarçabuk, fevrî, acil, ani

فارسی به عربی

فوری، مفاجی

فارسی به ایتالیایی

subito

istantaneo

immediato

espresso

urgente

پیشنهادات کاربران

بدون فوت وقت

دردم ، جا به جا

در زمان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر