معنی قسمت به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Allotment, Compartment, Department, Destiny, Division, Doom, Fate, Fortune, Fragment, Hap, Heading, Portion, Kismet, Leg, Lot, Part, Predestination, Proportion, Section, Segment, Unit

فارسی به عربی

حزب، حزمه، حصه، ساق، شریحه، طائفه، طحین، فصل، قسم، قسمه، قطعه، لوح خشبی، مقصوره

فارسی به ایتالیایی

settore

sezione

sorte

porzione

razione

فارسی به آلمانی

Abteilung (f), Bein (n), Keule (f), Ministerium (n), Zweig (m), Gesellschaft (f), Kismet, Partei (f), Schicksal [noun]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر