معنی متوسط به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Average, Fair, Moderate, Par, Indifferent, Mean, Medial, Mediocre, Medium, Middle, Middling, Passable, Run-Of-The-Mill, So So, So-So

فارسی به عربی

متوسط، معدل، معرض، وسط، وضع طبیعی

فارسی به ایتالیایی

mediocre

فارسی به آلمانی

Datenträger (m), Durchschnittich, Gerecht, Hübsch, Jahrmarkt (m), Messe (f), Mitte (f), Mittel (n), Mittelweg [noun], Schön

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر