معنی مسکن‬ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Abode, Anodyne, Deadening, Domicile, Easement, Palliative, Habitation, Inn, Sedative, Lenitive, Lodging, Lodgment, Painkiller, Quarters, Residence, Rooms, Soother, Tenement, Tranquilizer, Tranquillizer, Unction

فارسی به ترکی

sakinleştirici, dinlendirici, konut

فارسی به عربی

اسکان، سقف، سکن، مخدر، مستوطنه، مسکن

فارسی به ایتالیایی

tranquillante

analgesico

calmante

abitazione

فارسی به آلمانی

Wohnsitz [noun], Wigwam

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر