معنی موجود به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Actual, Alive, Available, Being, Going, Disposable Adj., Entity, Existent, Extant, Forthcoming, Out, Prevailing, Stock, Substantial

فارسی به عربی

حقیقی، حیاه، ذهاب، شیء، متوفر، مفید، موجود، هدیه

فارسی به ایتالیایی

essere

فارسی به آلمانی

Echt, Leben (n), Lebensdauer (m), Standzeit (f), Tatsächlich, Wahr, Wirklich, Erhältlich, Erreichbar, Funktionierend, Gehend, Geschwindigkeit (f), Weggehend

پیشنهادات کاربران

هست

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر