معنی نمایش به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Demonstration, Display, Drama, Dramatization, Effect, Entertainment, Exhibit, Exhibition, Exposure, Heatre, Impression, Parade, Play, Presentation, Presentment, Program, Programme, Projection, Screening, Show, Showing, Theater, Run

فارسی به ترکی

gösteri

فارسی به عربی

اداء، استعراض، تسلیه، تعرض، تقدیم، تمثیل، شعله ضوییه، ظهور، عرض، مسرحیه، مظاهره، معرض، منظر

فارسی به ایتالیایی

esibizione

rappresentazione

recita

spettacolo

teatro

esposizione

فارسی به آلمانی

Aufdeckung (f), Aussetzung (f), Ausstellen, Belichtung (f), Betätigen, Erscheinung, Parade (f), Prunk (m), Schau (f), Spiel (n), Spielen, Stück (n), Theaterstück (n), Vorführen, Vorführung (f), Demonstration (f), Kundgebung (f), Unterhaltung

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری