معنی وابسته به انگلیسی و سایر زبان ها
Allied, Ancillary, Attaché, Bound, Contingent, Correlative, Dependent, Germane, Pertinent, Relative, Relevant, Secondary, Ster _, Vassal
bağımlı
تابع، ذو علاقه، صفه، قریب، متحد، مرافق، موسسه فرعیه
dipendente
addetto