معنی گفتن به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Add, Bid, Compose, Impart, Observe, Put, Relate, Remark, Repeat, Say, Speak, State, Tell, Utter, Utterance, Vocalize, Voice

فارسی به ترکی

söylemek, demek

فارسی به عربی

اخبر، استشهد به، تدرب علیه، تعلق به، تکرار، عمیق، فقاعه، فم، قل، لاحظ، لسان، مطلق

فارسی به ایتالیایی

dire

فارسی به آلمانی

Andeuten, Beobachten [verb], Familiär, Innig, Intim, Maul (n), Mund (m), Mündung (f), Stimmungsvoll, Vertraut, Zunge (f)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر