kynnys به فارسی | دیکشنری فنلاندی

kynnys
  • استانه , پایه , تیر پایه , استانه در , گسله بستری , دارای استانه یاپایه نمودن, استانه , سرحد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر