pystytt به فارسی | دیکشنری فنلاندی

pystytt
  • عمودی , قاءم , راست , سیخ , راست کردن , شق شدن , افراشتن , برپاکردن , بناکردن, در ظرف گذاردن , بسته بندی کردن , کنسرو کردن , کنار گذاردن , متحمل شدن , برگزیدن , بیگودی بگیسو زدن , علنی ساختن , طرح کردن , منزل دادن , ساختن , بنا کردن, پروردن , تربیت کردن , بلند کردن , افراشتن , نمودار شدن , عقب , پشت , دنبال, برپا کردن , برپایی , مقدمه چینی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر