venytettvyys به فارسی | دیکشنری فنلاندی

venytettvyys
  • کشیدن , امتداددادن , بسط دادن , منبسط کردن , کش امدن , کش اوردن , کش دادن , گشادشدن ,:بسط , ارتجاع , قطعه (زمین) , اتساع , کوشش , خط ممتد , دوره , مدت, قابلیت بسط.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر