معنی آلا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آلا. (فرانسوی، حرف اضافه) در کلماتی که از فرانسه در زبان ما داخل شده چون و مانند و مطابق باشد، چون: آلافرانک، آلانگله، آلاتورک، آلاگارسن و آلامد. لیکن دو کلمه ٔ آلاپلنگی به معنی منقش بخالهای درشت و آلابلبلی به معنی جای رفیع و بلند (چون آشیان بلبل) در زبان فارسی هست که در صورت و معنی عین «آلا»ی سابق الذکر است و از این رو محتمل است که کلمه ٔ آلا در این دو زبان مشترک باشد.
آلا. (ص) آل. سرخ نیمرنگ. پشت گلی. و در فرهنگها بیت ذیل برای این معنی شاهد آمده است، لیکن صریح در مدعا نیست:
چو چشم ابر شد آلا و روی گل ناری
در آبگون قدح افکن شراب گلناری.
منصور شیرازی.
|| (اِ) پروا. (تحفهالاحباب اوبهی).
آلا. (اِخ) نام یکی از آبادیهای سقزکردستان و نام پیشین آن «ایلو» است. (فرهنگستان).
(ص.) سرخ، سرخ نیمرنگ.
آلودن
آلاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خویآلا، دهانآلا،
نعمتها، نیکوییها،
آل۳
حمله ی ناگهانی –مورد هجوم قرار دادن – برگرفته از آلامان...
سرخ نیمرنگ، پشت گلی