معنی استخاره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
استخاره.[اِ ت ِ رَ] (ع مص) استخارت. خواستن بهترین اَمرین. (منتهی الارب). بهترین خواستن. طلب خیر کردن. نیکوئی جستن. (منتهی الارب): شیر... پس از... استخارت او [گاو] را مکان اعتماد داد. (کلیله و دمنه). او را پیش خواند و فرمود که پس از تأمل بسیار و استخارت... ترا بمهمی بزرگ اختیار کردیم. (کلیله و دمنه). || خیر خواستن از خدای تعالی. (تاج المصادر بیهقی): بموجب این مقدمات بعد از استخارت فضل خدای و استشارت عقل رهنمای... (التوسل الی الترسل). منتصر این اشارت قبول کرد و بعد از استخارت نهضت فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 222). حال او [ابوالفتوح والی مولتان] بسلطان انهاء کردند حمیت اسلام و غیرت دین او را بر کفایت مضرت... او باعث و محرض شد و در این باب استخاره کرد و همت بر این مهم دینی گماشت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 289). استخاره کرد و چون بحر خصم جوشان و خروشان در حرکت آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349). سلطان بعد از استخارت عزیمت بر آن غزو مصمم کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 408). || مهربانی کردن خواستن از کسی. مهربانی خواستن. (منتهی الارب). || استخاره ٔ ضبع؛ چوب در سوراخ کفتار کردن تا از سوراخ دیگر بیرون شود. || استخاره ٔ منزل، پاک و پاکیزه کردن جای را. (از منتهی الارب). || بانگ کنانیدن صیاد آهوبره را تا مادر را نزدیک وی آرد و صید کند. || آگاهی جستن از غیب در مآل کاری. نزد سنیان بچند دستور است مختصر آنکه دعای قنوت یا دیگر ادعیه خوانده بخسبند آنچه شدنی باشد مناسبات آن بخواب مشاهده کنند و اکثر شیعیان استخاره به این طور کنند که بعد از خواندن ادعیه چشم بسته تخمیناً مقام ثلث دانه های تسبیح را بدو انگشت میگیرند و از آنجا تا امام دو دو دانه طرح میکنند اگر در آخر یک دانه ماند علامت خیر است و اگر دو ماند علامت شر است. (غیاث اللغات). با قرآن یا سبحه و امثال آن تمییز بدی یا نیکی فعل منظوری را بدانسان که مأثور است خواستن. تفأل کردن با قرآن یا سبحه:
آن دم که دل بعشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
حافظ.
- امثال:
استخاره دل آدمی است.
اول استشاره بعد استخاره.
|| مطلق فال:
به روی غیر تو گر قصد یک نظاره کنم
همان بمصحف روی تو استخاره کنم.
تأثیر (از آنندراج).
- استخاره ٔ ذات الرقاع، رقعه ٔ ذات الرقاع.نوعی است از استخاره که برای استجازت ارتکاب امری بر رقعه ای «اِفْعَل ْ» و بر رقعه ٔ دیگر «لاتَفْعَل ْ» نوشته آن رقعه ها را پیچیده زیر گوشه ٔ مصلی گذارند، بعداز ادای نماز چشم پوشیده یکی را از آن دو رقعه برآرند و از امر و نهی هرچه آید بدان کار کنند:
من و لباس تجرّد که خرقه پوشی من
به استخاره ٔ ذات الرقاع خوب آمد.
تأثیر (از آنندراج).
(مص م.) طلب خیر کردن، (مص ل.) برای انجام کاری با قرآن فال گرفتن، فال نیک زدن، جمع استخارات. [خوانش: (اِ تِ رِ) [ع. استخاره]]
تفٲل با قرآن، تسبیح، و مانندِ آن برای اقدام به کاری که در آن تردید داشته باشند: هر گه که دل به عشق دهی خوشدمی بُوَد / در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست (حافظ: ۱۶۲)،
طلب خیر و نیکویی کردن،
* استخارۀ ذاتالرقاع: نوعی استخاره که بر تکهای از کاغذ، «افعل» و بر تکۀ دیگر، «لاتفعل» مینویسند و آنها را زیر سجاده میگذارند. پس از خواندن نماز چشمها را بر هم میگذارند و یکی از آن دو را برمیدارند و هرچه از امر یا نهی بهدست آید به آن عمل میکنند،
خواستن بهترین امرین، طلب خیر کردن، نیکوئی جستن
اِسْتِخارَه، طلب خیر کردن، نیکوئی جستن، فال نیک زدن، تَفَأُّل و استخاره با قرآن یا کتاب مقدس دیگر یا با تسبیح و غیره که در این امر اعظم معتبر محسوب نیست و بجای آن باید به "توجه تام و استمداد از مصدر فیض و الهام " پرداخت و بحبل مشورت متمسک شد (بنصوص مبارکه در فصل مربوطه در گلزار تعالیم بهائی مراجعه شود)،