معنی اعزام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اعزام. [اِ] (از ع، اِمص) در تداول عامیانه ٔ فارسی، فرستادن کسی یا کسانی را. (یادداشت بخط مؤلف).
- اعزام داشتن، فرستادن کسی یا کسانی را بجایی. روانه کردن.
- اعزام شدن، مأموریت یافتن کسی یا کسانی بجایی.
- اعزام کردن، گسیل داشتن. ارسال داشتن. فرستادن کسی یا کسانی پی کاری بجایی.

فرهنگ معین

(اِ) [ع.] (مص م.) در فارسی به معنای فرستادن، روانه کردن.

فرهنگ عمید

روانه کردن، فرستادن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

گسیل، فرستادن

کلمات بیگانه به فارسی

گسیل

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارسال، روانه، سوق، فرستادن، گسیل،
(متضاد) احضار

فرهنگ فارسی هوشیار

فرستادن و روانه کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر