معنی تدوین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تدوین. [ت َدْ] (ع مص) در دیوان نبشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || نام کسی را در دیوان سپاهیان نوشتن. (اقرب الموارد). || ترتیب دادن دیوان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آوردن دیوان را. (اقرب الموارد) (المنجد). || ترتیب و تألیف و فراهم آوردگی. (ناظم الاطباء). جمع نمودن وتألیف کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات):
اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت
تدوین زمین را و تداویر زمان را.
ناصرخسرو.
(مص م.) فراهم آوردن، تألیف کردن، (اِمص.) گردآوری، تألیف. [خوانش: (تَ) [ع.]]
اشعار یا مطالبی را در یک دفتر جمع کردن، دیوان ساختن،
چیزی در دیوان ثبت کردن،
فراهم آوردن و تٲلیف کردن،
(سینما) کنار هم چیدن بخشهای فیلمبرداریشده برای تنظیم کردن آنها بر اساس فیلمنامه،
فراهم آوری، گردآوری، فراهم کردن
گردآوری
تالیف، تهیه، گردآوری، مدونسازی، تالیف کردن، جمع کردن، گردآوری کردن، مدون ساختن
ترتیب دادن دیوان را، فراهم آوردن و جمع نمودن و تالیف کردن
تَدْوِین، جمع آوری کردن، فراهم کردن، تألیف نمودن، اِنشاء کردن، در دیوان یعنی کتاب اسماء ثبت نمودن، مرتّب کردن، ترتیب دادن،