معنی ترقه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ترقه. [ت َرَق ْ ق َ / ق ِ] (اِ) کاغذی به چند تای مثلث تاشده در میان آن باروت سیاه و در شکم آن سوراخی و در سوراخ، فتیله ای بباروت آلوده تعبیه کنند و چون آن فتیله راآتش دهند کاغذ بترکد و آوازی سخت برآرد، و این نوعی آتش بازی است، و ترقه فرنگی نوعی از آن است که استوانه ایست و فتیله ای بر سر دارد. (یادداشت بخط مؤلف).
- ترقه شدن، خشمگین شدن. درساعت از جا دررفتن.
- مثل ترقه، مثل ترقه فرنگی، بخشم و غضب و حدّتی بسیار از جای جستن.
- مثل ترقه از جا دررفتن، به فور سخت خشمگین شدن.
و رجوع به ترغه و ترغه شدن شود.

ترقه. [ت ُ ق َ / ق ِ] (اِ) طرقه. مرغی است سیاهرنگ. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترغه شود.

فرهنگ معین

(تَ رَ قِّ) (اِ.) نوعی وسیله بازی که دارای ماده منفجره ضعیفی است و بر اثر ضربه یا انفجار تولید صدا می کند.

فرهنگ عمید

هریک از وسایل بازی که دارای قدرت انفجار ضعیفی هستند و بر اثر ضربه یا حرارت، منفجر شده و تولید صدا می‌کند،

فرهنگ فارسی هوشیار

نوعی بازی که از ماده قابل انفجار درست کنند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر