معنی تعبیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(تَ یِ) [ع. تعبیه] (مص م.) آراستن، آماده کردن.

فرهنگ عمید

ساختن و آراستن،
آماده ‌کردن،
[قدیمی] بسیج‌ کردن سپاه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آراستن، ساختن، آماده‌سازی، تهیه، جاسازی، آماده ساختن، قرار دادن، آماده کردن، حیله

فرهنگ فارسی هوشیار

آماده کردن

فرهنگ فارسی آزاد

تَعْبِیه، آماده و تهیه کردن، مستعد و حاضر کردن، مهیّا نمودن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر