معنی تعبیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(تَ یِ) [ع. تعبیه] (مص م.) آراستن، آماده کردن.
ساختن و آراستن،
آماده کردن،
[قدیمی] بسیج کردن سپاه،
آراستن، ساختن، آمادهسازی، تهیه، جاسازی، آماده ساختن، قرار دادن، آماده کردن، حیله
آماده کردن
تَعْبِیه، آماده و تهیه کردن، مستعد و حاضر کردن، مهیّا نمودن،