معنی جذام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(جُ) [ع.] (اِ.) خوره، آکله، نوعی بیماری عفونی و مزمن که ایجاد زخم و جراحت کرده و در بعضی اعضای بدن با ایجاد بی حسی، موجب فساد آن عضو می شود.

فرهنگ عمید

بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم‌خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام، و خونریزی از بینی می‌باشد. گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می‌شود، موهای پلک و ابروها می‌ریزد، لکه‌هایی در پیشانی و چانه بروز می‌کند، و لب‌ها و گونه‌ها متورم می‌شود، آکله، داءالاسد، خوره،

حل جدول

خوره

مترادف و متضاد زبان فارسی

آکله، ابرص، خوره

فرهنگ فارسی هوشیار

بیماری است ناشی از فساد خون که بدن را میگدازد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر