معنی حشرات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حشرات. [ح َ ش َ] (ع اِ) ج ِ حَشرَه. جنبندگان خرد. احناش.حشار. جانوران خزنده و گزنده یا جانور ریزه ٔ زمینی.جانوران ریزه و جانوران که در زمین سوراخ کرده خانه سازند، لهذا بسوی زمین اضافت کرده حشرات الارض گویند مثل مار و موش و غیره. (از غیاث اللغات): در خزائن ملوک هند کتابیست از زبان مرغان و بهایم و وحوش و سباع و حشرات جمع کرده اند. (کلیله و دمنه).
- حشرات الارض، حرکت حشرات الارض، مطابق است با روز هشتم فروردین ماه جلالی.
|| ثمرهای دشتی، مانند صمغ و غیر آن. (منتهی الارب).
(حَ شَ) [ع.] (اِ.) جِ حشره، رده بزرگی از بندپاییان که به واسطه داشتن شش پا از بندپاییان دیگر متمایزند، بدین جهت آن ها را شش پاییان نیز نامیده اند.
حشره
جنبدگان خرد