معنی حقایق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حقایق. [ح َ ی ِ] (ع اِ) ج ِ حقیقت. (از اقرب الموارد). حقیقتها. درستی ها. راستی ها. || ج ِ حُقُق و حقق جمع است حِق ّ را. پس حقایق جمعالجمع حِق است. (منتهی الارب). || در عبارت ذیل ظاهراً حقایق را جمع حُق ّالجحر فی الارض آورده است: از تیغ مردان حقایق زمین رنگ شقایق گرفت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
- حَقایق الاَسماء، هی تعینات الذات و نسبها. الا انها صفات تمیز بها انسان بعضها عن بعض. (کشاف اصطلاحات الفنون از تعریفات). رجوع به تعریفات جرجانی شود.

فرهنگ معین

(حَ یِ) [ع. حقائق] (اِ.) جِ حقیقت، نصیب، بهره.

فرهنگ عمید

حقیقت
=حقایق اسما: اسمای الهی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

حقیقت‌ها

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) جمع حقیقت. حقیقتها، ذاتیات واقعیات. یا حقایق ابداعی (ابداعیه) . عقول مجرد و نفوس. یا حقایق ازلی (ازلیه) . مثل افلاطونی (آرا ء اهل مدینه الفاضله قدمه 11) یا حقایق اسما ء. اسما ء الهی. یا حقایق اشیا ء. ذاتیات و فصول آنها.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر