معنی حمزه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حمزه. [ح َ زَ] (اِخ) ابن حبیب بن عماره ابوعماره التمیمی. یاقوت گوید: او امام و شیخ قراء و یکی از ائمه ٔ سبعه میباشد. به سال 80 هَ. ق. متولد شد. قرائت را از اعمش و امام جعفربن محمدالصادق و ابن ابی لیلی بگرفت و از حکم وعدی ثابت و حبیب بن ابی ثابت و طلحهبن مطرف روایت کرد. وی را راستی و پارسائی و پرهیزگاری بغایت بود. و پس از عاصم و اعمش امامت قرائت بوی رسید. حمزه امام و حجت و ثبت و پای بند بقرآن و بینا در فرائض و آگاه در عربیت و حافظحدیث و عابد، زاهد، خاشع و خدا را فرمانبردار و پارسا و بیمانند بود. ابوحنیفه وی را گفت: در دو چیز برما غالب شدی در این دو با تو ستیزه نکنیم: قرآن و فرائض. یحیی بن معین او را توثیق کرده و گفته است وی حسن الحدیث از ابی اسحاق باشد، یعنی ابن ابی لیلی و دیگران او را توثیق کرده اند و نسائی گفته وی را باکی نیست، اما آنچه از احمدبن حنبل و ابی بکربن عیاش و یزیدبن هارون عبدالرحمن بن مهدی و عبداﷲبن ادریس و حمادبن زید آورده اند که اینان قرائت حمزه را ناخوش داشتند از آن روست که مد مفرط و سکت و اعتبار همزه در وقف و اماله و مانند این تکلفات داشت. حمزه در شهر خود حلوان عراق به سال 156 هَ. ق. و گفته اند 158 هَ. ق. درگذشت. وی را هفتادوشش سال بود. (از معجم الادباء).
حمزه. [ح َ زَ] (اِخ) ابن علی، مکنی به ابویعلی. رجوع به ابن عین زربی، در این لغت نامه شود.
حمزه. [ح َ زَ] (اِخ) ابن عمار. یکی از صحابه است و با برادرش سعد در غزای احد حضور داشت. رجوع به الاصابه و الاستیعاب شود.
حمزه. [ح َ زَ] (اِخ) ابن عمرو الاسلمی. یکی از صحابه است و راوی حدیث دائر بجواز افطار در سفر میباشد.در تاریخ 61 هَ. ق. درگذشت. رجوع به الاصابه شود.
حمزه. [ح َزَ] (اِخ) ابن عوف. یکی از صحابه است. (الاصابه).
حمزه. [ح َ زَ] (اِخ) ابن مالک بن ذی معشار. یکی از صحابه است.
حمزه. [ح َ زَ] (اِخ) ابن یوسف السهمی. رجوع به ابوالقاسم جرجانی در همین لغت نامه شود.
تره تیزک، از اعلام مردان است،
ترهتیزک،
ترهتیزک، رشاد، شیر، حیدر، ضیغم، صفدر، اسد، ضرغام، ارسلان، هژبر
از نام های تازی، شیر بیشه، تره تیزک از گیاهان (اسم) تره تیزک، از اعلام مردان است.