معنی سطوح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سطوح. [س ُ] (ع اِ) ج ِ سطح:
نه طول است او را نه عرض و نه عمق
نه اندر سطوح و نه در انتهاست.
ناصرخسرو.
و سطوح او را بگچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64). رجوع به سطح شود.
(سُ) (اِ.) جِ سطح.
سطح
سطحها، جوانب، جنبهها، ابعاد، بعدها
جمع سطح