علنی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
علنی. [ع َ ل َ] (از ع، ص نسبی، ق) مأخوذ از عربی ِ عَلِن. عَلَن. آشکارا. آشکار. علناً.
- علنی شدن، ظاهر شدن. فاش شدن. آشکار شدن. رجوع به علنی شود.
- علنی کردن، ظاهر کردن. فاش کردن. اظهار کردن. آشکار کردن. رجوع به علنی شود.
فرهنگ معین
(ص نسب.) آشکارا، هویدا، (ق.) به طور آشکارا. [خوانش: (عَ لَ) [ع - فا.]]
فرهنگ عمید
آشکارا، هویدا،
(قید) = علناً
* علنی شدن: (مصدر لازم) آشکار شدن،
* علنی کردن: (مصدر متعدی) آشکار کردن،
حل جدول
آشکار، فاش
فرهنگ واژههای فارسی سره
آشکار
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشکار، افشا، جلی، ظاهر، فاش، #مخفیانه
فرهنگ فارسی هوشیار
علناً، آشکارا، فاش کردن، اظهار نمودن، ظاهر کردن
پیشنهادات کاربران
واجار
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.