معنی لواشک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لواشک. [ل َ ش َ] (اِ مصغر) لواشی که از رب ّ سطبرشده ٔ آلوچه، آلو، قیسی و امثال آن کنند. لواشه. آن آلو یا گوجه است که پزند و پوست و هسته ٔ آن را دور کنند و به قوام آرند و چون نان لواش نازک سازند خوردن را. چیزی چون نانهای لواش پهن و مدور که از شیره ٔ قوام آمده ٔ آلو کنند. || لواش خُرد. مصغر لواش (نان).

فرهنگ معین

(لَ شَ) (اِ.) نوعی خوراکی پهن و نازک همانند لواش از میوه هایی ترش و آبدار که به عنوان چاشنی یا تنقلات به کار می رود.

فرهنگ عمید

افشرۀ میوه که آن‌ را پس از جوشاندن روی آتش میان سینی می‌ریزند و مانند نان لواش پهن و نازک می‌کنند و پس از خشک شدن به ‌مصرف می‌رسانند،

فرهنگ فارسی هوشیار

لواشی که از رب سطبر شده آلو و قیسی و امثال آن، آلو یا گوجه را پزند و پوست و هسته آنرا دور کنند و بقوام آرند و چون نان لواشی نازک کنند جهت خوردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر