معنی متجانس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متجانس. [م ُت َ ن ِ] (ع ص) مانا به چیزی. (آنندراج). هم جنس. از یک جنس و هم جنس و مشابه و مانا بهم. (ناظم الاطباء). شبیه به چیزی یا کسی. هم جنس. و رجوع به تجانس شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ نِ) [ع.] (اِفا.) از یک جنس، مشابه.

فرهنگ عمید

چیزی که با دیگری از یک جنس باشد، هم‌جنس،
[قدیمی] متناسب، متعادل،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

همگن

مترادف و متضاد زبان فارسی

سازگار، شبیه، متشابه، مشابه، همانند، همگون،
(متضاد) نامتجانس، ناهمگون

فرهنگ فارسی هوشیار

همگن هم مان (اسم) شبیه بچیزی یاکسی هم جنس جمع: متجانسین.

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَجانِس، همجنس و یا با مشخصات شبیه،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر