معنی متمرکز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متمرکز.[م ُ ت َ م َ ک ِ] (ع ص) فراهم آمده و مرکز یافته. جمع شده در یک جای. جای گرفته در مکانی. و با کردن و شدن و ساختن مستعمل است. رجوع به تمرکز و مرکز شود.

فرهنگ معین

در مرکز جای گیرنده، فراهم آمده و جمع شده در یک نظام، متوجه و معطوف، دارای تمرکز. [خوانش: (مُ تَ مَ کِ) [ع.] (اِفا.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

تمرکزیافته، یک‌جا جمع‌شده، متوجه، معطوف

فرهنگ فارسی هوشیار

جمع شده در یک جای

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَمَرکِز، مرکزیَّت یابنده، در یک مرکز جمع شونده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر