معنی مجوز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مجوز. [م ُ ج َوْ وِ] (ع ص) روادارنده ٔ کاری. (غیاث). روادارنده و رواگرداننده ٔ کاری. (آنندراج). کسی که تجویز می کند روایی و ناروایی چیزی را و رخصت می دهد کردن و یا نکردن کاری را. (ناظم الاطباء). روایی دهنده. روایی بخش. روا دارنده. روا کننده. تجویز کننده، مجوز قانونی داشتن یا نداشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

مجوز. [م ُ ج َوْ وَ] (ع ص) تجویز کرده شده و روا داشته شده. (غیاث) (آنندراج). روا و جایز. || حلال و روا شده. (ناظم الاطباء).

مجوز. [م ُ ج َوْ وِ] (اِخ) حسن بن سهل مجوز محدث است. (منتهی الارب). حسن بن سهل به این نسبت اشتهار دارد. (از انساب سمعانی).

فرهنگ معین

(مُ جَ وِّ) [ع.] (اِفا.) تجویز شده، روا داشته شده، اجازه نامه.

فرهنگ عمید

اجازه‌دهنده، تجویزکننده،

پروانه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پروانه

کلمات بیگانه به فارسی

پروانه

مترادف و متضاد زبان فارسی

اجازه، پته، پروانه، جواز

فرهنگ فارسی هوشیار

تجویز شده و روا داشته شده، حلال، اجازه دهنده

فرهنگ فارسی آزاد

مُجَوِّز، تجویز کننده، روا دارنده، اجازه دهنده، نافذ کننده رای،

مُجَوَّز، تجویز شده، روا گردیده، اجازه داده شده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری