معنی منجر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
منجر. [م ُ ج َرر] (ع ص) کشیده شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کشیده شده. (ناظم الاطباء). || هر کاری که پس از کشش و کوشش بسیار و بدون رضا و رغبت به جایی منتهی شده انجام پذیرد، و این کلمه را بیشتر با فعل شدن و گشتن استعمال کنند. (از ناظم الاطباء).
- منجر شدن به...، کشیدن به... کشیده شدن به... انجامیدن به... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
منجر. [م َ ج َ] (ع اِ) مقصد که از راه تجاوز کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منجر. [م ِ ج َ] (ع ص) رجل منجر؛ مرد سخت راننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). مرد سخت راننده ٔ شتر. (از اقرب الموارد).
(مُ جَ رّ) [ع.] (اِمف.) کشیده شده، کشیده شده به جایی یا سویی.
کشیدهشده، منتهیشده،
کشیده
کشیده، منتج، منتهی، کشیدهشده
کشیده شونده کشیده (اسم) کشیده شونده کشیده، منتهی شونده.
مِنجَر، رَنده، وسیله و ابزاری که در نجاری برای صاف و مسطح کردن چوب به کار می برند (جمع: مَناجِر)،
مُنجَرَّ، (اسم فاعل و اسم مفعول اِنجَرَّ، یَنجَرَُّ، اِنجِرار) به سوئی کشیده شده، کشیده، در فارسی: مُنتَهِِی،