معنی موعظه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

موعظه. [م َ ع ِ ظَ] (ع اِ) موعظه. پند و نصیحت و آنچه را شخص از پند و نصیحت و وعد و وعید بیان می کند. (ناظم الاطباء): موعظه های شافی در سلک عبارت کشیده است. (گلستان). و رجوع به موعظت و موعظه شود.
- موعظه فرمودن، پند دادن. نصیحت کردن. اندرز گفتن: اینان را نصیحتی گوی و موعظه فرمای. (گلستان).
- موعظه کردن، پند دادن و نصیحت کردن و وعظکردن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مُ عِ ظِ) [ع. موعظه] (اِ.) پند، نصیحت.

فرهنگ عمید

پند و اندرز دادن، به‌ویژه از جانب واعظ،

حل جدول

کرز

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

چاشش

مترادف و متضاد زبان فارسی

اندرز، پند، تذکیر، خطابه، نصیحت، وعظ، موعظت

فرهنگ فارسی هوشیار

پند و اندرز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر