پریوش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پریوش. [پ َ وَ] (ص مرکب) مانند پری. پری وار. چون پری:
گاه به الحان ثناسرای تو باشم
گاه غزل گوی بر بتان پریوش.
سوزنی.
عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند
وین همه منصب از آن حور پریوش دارم.
حافظ.
دانم که بگذرد ز سرجرم من که او
گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست.
حافظ.
(پَ وَ) (ص مر.) پری وار، پری فش.
مانند پری، پریوار،
پریروی، پریپیکر،
درنگ و تنبلی
پری مانند



